وبلاگ بزرگ عنکبوت

وبلاگ بزرگ عنکبوت

وبلاگ بزرگ عنکبوت

وبلاگ بزرگ عنکبوت

وبلاگ بزرگ عنکبوت

۶۴ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

گلچین زیباترین شعر در مورد خماری

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ ب.ظ

شعر در مورد خماری

شعر در مورد خماری ,شعر درباره خماری,شعر برای خماری,شعر در باره خماری,شعر با خماری,شعر درمورد خماری,شعر با کلمه خماری,شعر با کلمه ی خماری,شعری در مورد خماری,شعری درباره خماری,شعر درباره ی خماری,شعر کودکانه در مورد خماری,شعر مفهومی در مورد خماری,شعرهای کودکانه در مورد خماری

شعر در مورد خماری

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خماری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

نهاده بر سرش افسار سودا

غباری و غباری و غباری

فتاده در سرش از شمس تبریز

خماری و خماری و خماری

شعر در مورد خماری

ای خوش آن پاسخ تلخی که دهد از صبرم

که خماری شکن ار بعد خماری برسد

خسروا، یار تو، گر می نرسد، یاری کن

بهر تسکین دل خویش که آری برسد

شعر درباره خماری

از شراب ما، اگر یابد خبر

محتسب شاگرد خماری بود

پیش خویشم کش که باری از رخت

کشته ای را روز بازاری بود

شعر برای خماری

اگر صوفی می صافی ننوشد

بخاک پای خماری نیرزد

مرا گر زور و زر داری میازار

که زور و زر به آزاری نیرزد

شعر در باره خماری

پیری دیدم به خانه خماری

گفتم نکنی ز رفتگان اخباری

گفتا می خور که همچو ما بسیاری

رفتند و خبر باز نیامد باری

شعر با خماری

بعضی چو شکر اگر شکوری

بعضی ترشند اگر خماری

خاموش نشین و مستمع باش

نی واعظ خلق شو نه قاری

شعر درمورد خماری

باده ببخشم بی ز خمارت

گر بستانم خمر خماری

چند نگاران دارد دانش

کاغذها را چند نگاری

شعر با کلمه خماری

افتاده مرا عجب شکاری چکنم

واندر سرم افکنده خماری چکنم

سالوسم و زاهدم ولیکن در راه

گر بوسه دهد مرا نگاری چکنم

شعر با کلمه ی خماری

که آب خوش خورد از عقل آن کس

که ره در کوی خماری ندارد

بیا و دست گیر افتاده ای را

که جز تو در جهان یاری ندارد

شعری در مورد خماری

یک دل آبادان نپندارم که ماند در جهان

زان خرابیها که آن چشم خماری می کند

جان من روزی کند گه گاه همراهش، ازآنک

سوی تو همراهی باد بهاری می کند

شعری درباره خماری

چند تن در مسجد و دل گرد کوی شاهدان

خرم آن کو آشکارا باده با یاری کشد

آستان بوس خرابات است خسرو را هوس

کین مصلا خدمتی در پیش خماری کشد

شعر درباره ی خماری

عشق ار نمی سازد مرا معذور باید داشتن

کز تشنگی پنداشتم: آن می خماری می برد

تا چند گویی:اوحدی یاری نمی خواهد ز کس

یارش که باشد؟ چون جفا از دست یاری می برد

شعر کودکانه در مورد خماری

ز نوشیدنی ها می وصل تست

که نوشندگان را خماری نکرد

خیال تو پیش من آمد شبی

ولی نیم ساعت قراری نکرد

شعر مفهومی در مورد خماری

راه دل عشاق زد آن چشم خماری

پیداست از این شیوه که مست است شرابت

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت

تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

شعرهای کودکانه در مورد خماری

کو کریمی که ز بزم طربش غمزده ای

جرعه ای درکشد و دفع خماری بکند

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب بود

آیا که فلک زین دو سه کاری بکند

شعر در مورد خماری

بیشتر بخوانید :

شعر با د

شعر در مورد امام جعفر صادق

اشعار پل الوار

اشعار یغما گلرویی

اشعار افشین یداللهی

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد قرض

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ ب.ظ

شعر در مورد قرض

شعر در مورد قرض دادن, شعر در مورد قرض,شعر در مورد قرص ماه,شعر در مورد قرص,شعر در مورد قرص اعصاب,شعر درباره قرض الحسنه,شعر درباره قرض,شعر درباره قرض گرفتن,شعر عاشقانه درمورد قرص ماه,شعر درباره قرص ماه,شعر درباره قرص,شعر در مورد قرض الحسنه,شعر قرض,شعر در مورد قرض,شعر در مورد قرض دادن,شعر قرض الحسنه

شعر در مورد قرض

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد قرض برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

ای واحد بی مثال معبود غنی

وی رازق پادشاه و درویش و غنی

یا قرض من از خزانه غیب رسان

یا از کرم خودت مرا ساز غنی

شعر در مورد قرض دادن

فردا کجا خلاص دهی آن مرید را؟

کامروز قرض دار شد از بهر آش تو

با اوحدی مباف کرامات خود، که هیچ

کاری نمی رود ز بباش و مباش تو

شعر در مورد قرض

سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفه من

اگر ادا نکنی قرض دار من باشی

من این مراد ببینم به خود که نیم شبی

به جای اشک روان در کنار من باشی

شعر در مورد قرص ماه

در زیر بار قرض نماند کف کریم

با دستگیر خلق، خدا یار می شود

با گریه خنده شکرین را چه نسبت است

آخر دلی ز گریه سبکبار می شود

شعر در مورد قرص

بگیر کیسه پرزر باقرضواالله آی

قراضه قرض دهی صد هزار کان گیری

به غیر خم فلک خم های صدرنگ است

به هر خمی که درآیی از او نشان گیری

شعر در مورد قرص اعصاب

به ما خواجه تا چند خواهید گفت

که قرض شما را ادا می کنم

ادای دگر گر چنین می کنید

به رخصت که هجو شما می کنم

شعر درباره قرض الحسنه

هر قرض که در گردن من بود ز غیری

از خون دل و دیده ادا کردم و رفتم

روی همگان چونکه به محراب ریا بود

من پشت برین روی و ریا کردم و رفتم

شعر درباره قرض

با این نظام حال و منال و فراغ بال

هیچم به قرض خواه و تقاضا نمی رسد

ز انعام عام اصلی خویشم مدد فرست

ز احسان دیگری نه که اصلا نمی رسد

شعر درباره قرض گرفتن

آشفتگان که آه به هم قرض می دهند

فارغ نیند یک نفس از رفت و روی هم

با تشنگی بساز که این خشک طینتان

چینند همچو ریگ روان آبروی هم

شعر عاشقانه درمورد قرص ماه

مردم به عیش و شادی و من در بلای قرض

هریک به کار و باری و من مبتلای قرض

قرض خدا و قرض خلایق به گردنم

آیا ادای فرض کنم یا ادای قرض

شعر درباره قرص ماه

گر خواجه تربیت نکند نزد پادشا

مسکین عبید چون کند آخر دوای قرض

خواجه علاء دولت و دین آن که جز کفش

هرگز کسی ندید به گیتی سزای قرض

شعر درباره قرص

گر به مثال اقرضوا قرض دهی قراضه ای

نیم قراضه قلب را گنج کنی و کان کنی

ور دو سه روز چشم را بند کنی باتقوا

چشمه چشم حس را بحر در عیان کنی

شعر در مورد قرض الحسنه

بنده را غیر در شاه دری دیگر نیس

ت قرض باید که ز انعام شما باز دهد

وجه این قرض که از من غرما می خواهند

گر نخواهد ز تو سلمان ز کجا باز دهد؟

شعر قرض

مردم ز دست قرض گریزان و من به صدق

خواهم پس از نماز و دعا از خدای قرض

عرضم چو آبروی گدایان به باد رفت

از بس که خواستم ز در هر گدای قرض

شعر در مورد قرض

در شهر قرض دارم واندر محله قرض

در کوچه قرض دارم واندر سرای قرض

از صبح تا به شام در اندیشه مانده ام

تا خود کجا بیابم ناگه رجای قرض

شعر در مورد قرض

بیشتر بخوانید :

اشعار علی شریعتی

شعر در مورد والیبال

شعر در مورد کشتی

شعر در مورد یکشنبه

شعر در مورد شنبه

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد خلخال

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ ب.ظ

شعر در مورد خلخال

شعر در مورد خلخال ,شعر درباره خلخال,شعر برای خلخال,شعر در باره خلخال,شعر با خلخال,شعر درمورد خلخال,شعر با کلمه خلخال,شعر با کلمه ی خلخال,شعری در مورد خلخال,شعری درباره خلخال,شعر درباره ی خلخال,شعر کودکانه در مورد خلخال,شعر مفهومی در مورد خلخال,شعرهای کودکانه در مورد خلخال

شعر در مورد خلخال

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خلخال برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

چو من در پایش افتادم چو خلخال زرش گفتا

که چون خلخال ما هم زرد و هم نالان و زار است این

بخستم نیم دینارش به گاز از بی خودی یعنی

که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این

شعر در مورد خلخال

تن موی شد مرا و به هر موی از تنم

غم کوه کوه در غم کوه روان تو

زرد و خمیده شد تن خسرو که تا شود

خلخال پایهای سگ پاسبان تو

شعر درباره خلخال

عمریست درین انجمن از ضعف دوتائیم

خلخال رسانید بپای مگس از ما

همت نزند گل بسر ناز فضولی

رنگ آینه بشکست بروی هوس از ما

شعر برای خلخال

گریه طوفان وحشتست ایچرخ دست از خود بشو

سیل ما خلخال پا از حلقه پل میکند

حفظ آب رو نفس در جیب دل دزدیدنست

قطره را گوهر همان مشق تأمل میکند

شعر در باره خلخال

قامت پیری قیامت دارد از شور رحیل

خواب ما گر تلخ کرد آواز این خلخال کرد

نفی خود کردم دو عالم آرزو شد محو یأس

گردش رنگ گلم چندین چمن پامال کرد

شعر با خلخال

از بسکه دو تا گشته ام از بار ضعیفی

خلخال شمارد چو بپای مگس افتم

فریاد نفس سوختگان عجز نگاهیست

ای وای که دور از تو بیک ناله رس افتم

شعر درمورد خلخال

گر تو خواهی که شهان تاج سرت گردانند

کار درویش چو خلخال میفکن در پای

تا مقیمان فلک شادی روی تو خورند

از می مهر جهان همچو قمر سیر برآی

شعر با کلمه خلخال

می شود ناطق کمربند از میان نازکت

ساق سیمین تو خامش می کند خلخال را

رنج باریک تو صائب از دل پرآرزوست

دور کن این عنکبوت رشته آمال را

شعر با کلمه ی خلخال

می توان ز افتادگی بردن به ساق عرش راه

دولت پابوس روزی می شود خلخال را

مار از نزدیکی گنج اژدهایی می شود

از برای جاه می جویند مردم مال را

شعری در مورد خلخال

چه سازد صنعت مشاطه با حسن خدادادش ؟

ز طوق قمریان خلخال دارد سرو آزادش

نمی دانم ز خونریز کدامین صید می آید

که می پیچد به خود چون زلف جوهر تیغ فولادش

شعری درباره خلخال

یکقلم گردید پای آهوان خلخال دار

بس که پاشیدم به صحرا دانه زنجیر خویش

چون گهر بر من کسی را دل درین دریا نسوخت

کردم از گرد یتیمی عاقبت تعمیر خویش

شعر درباره ی خلخال

به زینت نیست ممکن زشتی رخسار کم گردد

که ساق بی صفا رامی کند خلخال رسواتر

نداری چون ز معنی بهره ای باری مکن دعوی

که در پرواز گردد مرغ کوته بال رسواتر

شعر کودکانه در مورد خلخال

پامال کرد اگر چه مرا جلوه های او

گوشم همان به نغمه خلخال می پرد

غافل مشو ز آه ضعیفان کز این نسیم

افسر ز فرق دولت واقبال می پرد

شعر مفهومی در مورد خلخال

حسن بالادست را آرایشی چون عشق نیست

طوق قمری سرو را بهتر ز خلخال زرست

در دهانش خنده شادی سراسر می رود

هر که را چون سکه پشت بی نیازی بر زرست

شعرهای کودکانه در مورد خلخال

سرو سیمینی کز او مجنون بیابانی شده است

حلقه چشم غزالان حلقه خلخال اوست

از کمند عشق برق و باد نتوانست جست

وای بر صیدی که این صیاد در دنبال اوست

شعر در مورد خلخال

بیشتر بخوانید :

اشعار پابلو نرودا

شعر در مورد دوشنبه

اشعار رضا کاظمی

شعر در مورد سه شنبه

اشعار مهدیه لطیفی

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد قدرت

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ ب.ظ

شعر در مورد قدرت

شعر در مورد قدرت ,شعر در مورد قدرت خداوند,شعر در مورد قدرت خدا,شعر در مورد قدرت زن,شعر در مورد قدرت طلبی,شعر در مورد قدرت انسان,شعر در مورد قدرت حضرت علی,شعر در مورد قدرت عشق,شعری در مورد قدرت,شعری در مورد قدرت خدا,شعر درباره قدرت خداوند,شعر درباره قدرت خدا,شعری درمورد قدرت خداوند,شعر در باره ی قدرت خدا,شعر درمورد قدرت خدا

شعر در مورد قدرت

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد قدرت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

یک زن؛

مگر چقدر قدرت دارد

در بزند،

و کسی در را

برایش باز نکند…؟!

شعر در مورد قدرت

یک در مگر

چقدر قدرت دارد

بسته بماند،

وقتی زنی عاشق

در می زند … ؟!!

شعر در مورد قدرت خداوند

مردها موجودات قدرتمندی هستند

هرچقدر محکم در آغوش بگیریشان

اذیت یا تمام نمی شوند

زورشان به در کنسروها، وزنه های سنگین

و غُرغرهای زنانه خوب می رسد

شعر در مورد قدرت خدا

امروز بیشتر از دیروز دوستت مى دارم

و فردا بیشتر از امروز.

و این، ضعف من نیست:

قدرت تو است.

شعر در مورد قدرت زن

قدرت چیزی نیست جز درد و رنج

ناتوان، و اسیر نظم و انضباط

تا وقتی که سنگین شود و سرنگون

به غول ها اگر مرهمی دهی

مانند انسان ها ضعیف و ناتوان می شوند

شعر در مورد قدرت طلبی

باور کن که هیچ چیز به قدر صدای خنده ی آرام و شادمانه ی تو،

بر قدرت کارکردن و سرسختانه کار کردن من نمی افزاید،

و هیچ چیز همچون افسردگی و در خود فروریختگی تو

مرا تحلیل نمی برد، ضعیف نمی کند، و از پا نمی اندازد.

شعر در مورد قدرت انسان

دستمال های مرطوب،

تسکین دهنده ی دردهای بزرگ نیستند

اینک دستی ست

که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند

شعر در مورد قدرت حضرت علی

من از تو دنیا را خواهم ساخت

و برای تو ، دنیا را

اگر سخنم را باور نمیکنی

هنوز قدرت دوست داشتن را باور نکرده ای

شعر در مورد قدرت عشق

شاید نبوده قدرت آنم که در سکوت

احساس قلب کوچک خود را نهان کنم

بگذار تا ترانه من رازگو شود

بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم

شعری در مورد قدرت

بس قدرتمندم

هیچ ندارم کسی از من بستاند

هیچ ندارم پنهان کنم در سکوت

شعری در مورد قدرت خدا

قدرت من در خرید “دوستت دارم ” کم است

طعنه های سرد و نفرین های دعوای تو چند؟

جشن در ویلایِ ساحل آنقدر جذاب نیست

مرگ در دلتنگیِ غمگین دریایِ تو چند ؟

شعر درباره قدرت خداوند

غره مشو این امپراطوری قدرت مند

با حمله ی مشتی مغول تسخیر خواهد شد

دستی بجنبان تا که امروز تو زیبا ییست

دستی بجنبان چون که فردا دیر خواهد شد

شعر درباره قدرت خدا

شعله ی عشق پس ازمرگ نگردد خاموش
این چراغی ست که در قلب تو قدرت دارد

ای “سراچه” بکش این رنج که در پایانش

چون ببینی که خدا در تو عمارت دارد…!

شعری درمورد قدرت خداوند

به قدر قدرت هر کس ستم سزاوار است

مگر که بید چه دارد برابر طوفان

خدا بریده ام از عشق و زندگی دیگر

به آیه آیه توبه به جان الرحمان

شعر در باره ی قدرت خدا

این نشانه ی قدرت و عزت و نفس شماست

که وقتی کسی سعی میکند بیهوده شما را عصبانی کند

 شما در برابرش “سکوت” میکنید…

شعر در مورد قدرت

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد سیگار

شعر در مورد شراب

شعر در مورد شمع

اشعار عباس معروفی

اشعار شمس لنگرودی

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد روزی حلال

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ ب.ظ

شعر در مورد روزی حلال

شعر در مورد روزی حلال ,شعر در مورد کسب روزی حلال,شعر درباره روزی حلال,شعری درمورد روزی حلال,شعر در باره ی روزی حلال,شعر زیبا درمورد روزی حلال,اشعار درباره روزی حلال,شعر درباره رزق و روزی حلال,شعر درباره ی روزی حلال,شعر روزی حلال,شعر درباره روزی حلال,شعر در مورد روزی حلال,شعر در مورد کسب روزی حلال,شعر کسب روزی حلال,شعری درمورد روزی حلال

شعر در مورد روزی حلال

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد روزی حلال برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

یارب حلال خواب خوش، ار چه شبی

ز غم روزی نبود پهلوی ما را ز بستری

خسرو به سایه ای ز درخت تو قانع است

آن دولت از کجا که به دست افتدش بری

شعر در مورد روزی حلال

وانکه او پارسی است روزی دان

سرفرازی و نیک روزی دان

شیر درخواب گنج و مال بود

روزی نیکو و حلال بود

شعر در مورد کسب روزی حلال

چنین که لقمه غم در گلوی من گره است

می حرام بود روزی حلال مرا

چسان به خنده گشایم دهن، که همچون

برق لب شکفته بود مشرق زوال مرا

شعر درباره روزی حلال

بی روزی حلال دعا نیست مستجاب

از لقمه حرام شکم را نگاه دار

آه ستم رسیده محال است رد شود

ای سنگدل عنان ستم را نگاه دار

شعری درمورد روزی حلال

وز خدا می خواست روزی حلال

بی شکار و رنج و کسب و انتقال

پیش ازین گفتیم بعضی حال او

لیک تعویق آمد و شد پنج تو

شعر در باره ی روزی حلال

گفتم ایشان را که روزی حلال

از کجا نوشم که نبود آن وبال

مر مرا سوی کهستان راندند

میوه ها زان بیشه می افشاندند

شعر زیبا درمورد روزی حلال

هم چو آن شخصی که روزی حلال

از خدا می خواست بی کسب و کلال

گاو آوردش سعادت عاقبت

عهد داود لدنی معدلت

اشعار درباره روزی حلال

دیدن روزی ده تو رزق حلال است تو را

گرم به دکان چه روی در پی رزق عددی

نادره طوطی که تویی کان شکر باطن تو

نادره بلبل که تویی گلشنی و لعل خدی

شعر درباره رزق و روزی حلال

گفتم که: بوسه ای دوسه بر من حلال کن

گفتا که: بی بها نتواند شدن حلال

گفتم: ز مویه شد تن مسکین من چو موی

گفتا: ز ناله نیز بخواهی شدن چو نال

شعر درباره ی روزی حلال

کاش من هم

در کوچه و بازار روان بودم

و روزنه نگاهم

مانند همه ،‌ در پی رزق روزانه ام بود

شعر روزی حلال

گر چه سودای محالیست مرا

هوس رزق حلالیست مرا

از تو ای شیخ سوالی دارم

نه سر قال و مقالیست مرا

شعر درباره روزی حلال

می حرام است ولیکن بنگر

بی می از ضعف چه حالیست مرا

گر ننوشم رود از سر هوشم

زحمت و رنج و ملالیست مرا

شعر در مورد روزی حلال

تا خورم عرش برین سیر کنم

چون ملایک پر و بالیست مرا

روم از دست اگر می نخورم

چون خورم فضل و کمالیست مرا

شعر در مورد کسب روزی حلال

می سرایم غزل اندر پی می

ورنه اندیشه ی لالیست مرا

ترک عادت نتوانم که کنم

زندگی ورنه و بالیست مرا

شعر کسب روزی حلال

شرح من آن و سوالم این است

نه سر جنگ و جدالیست مرا:

حال من حالت آن نیست که کرد؟

اکل مردار، سؤالیست مرا

از می است این که صراحت دارم

از وی ار جاه و «جلالی» ست مرا

شعر در مورد روزی حلال

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد امتحانات

شعر در مورد کنکور

شعر در مورد چهارشنبه

شعر در مورد سی سالگی

شعر در مورد اصفهان

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد خدمت به خلق

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ ب.ظ

شعر در مورد خدمت به خلق

شعر در مورد خدمت به خلق ,شعری در مورد خدمت به خلق,شعر درباره خدمت به خلق,شعر در مورد خدمت به مردم,شعری در مورد خدمت به مردم,شعر درباره خدمت به مردم,شعر درباره ی خدمت به خلق,شعر سعدی در مورد خدمت به خلق,شعر حافظ در مورد خدمت به خلق,شعر شیخ بهایی در مورد خدمت به خلق,شعر در مورد خدمت به خلق خدا,اشعار در مورد خدمت به خلق,اشعار زیبا در مورد خدمت به خلق

شعر در مورد خدمت به خلق

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خدمت به خلق برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

نباشد همی نیک و بد پایدار

همان به که نیکی بود یادگار

دراز است دست فلک بر بدی

همه نیکویی کن اگر بخردی

شعر در مورد خدمت به خلق

اگر تو دوست منی

کمک ام کن تا از تو هجرت کنم

اگر تو عشق منی

کمک ام کن تا از تو شفا یابم

شعری در مورد خدمت به خلق

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند

شعر درباره خدمت به خلق

توانگرا دل درویش خود به دسـت آور

که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

بدین رواق زبرجد نوشـته‌اند بـه زر

که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

شعر در مورد خدمت به مردم

نیکی و سخاوت کن و مشمر

که چو ایزد

پـاداش ده و مفضل و

نیکو ثمری نیست

شعری در مورد خدمت به مردم

ای صاحـب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقّدی کن درویـش بـینوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست

با دوستان مـروّت با دشمنـان مدارا

شعر درباره خدمت به مردم

چـهار چـیزست آیـین مـردم هنری

که مردم هنری زین چهار نیست بری

یکی سخاوت طبعی چو دستگاه بود

بـه نیکـنامی آن را ببخشی و بخوری

شعر درباره ی خدمت به خلق

دو دیگر آنکه دل دوستان نیـازاری   

که دوست آینه باشد چو اندرونگری

سه دیگر آنکه زبان را به گاه گفتن زشت

نـگاه داری تا وقت عذر غم نخوری

چهارم آنکه کسی کو به جای تو بد کرد

چـو عـذر خـواهـد نام گناه او نبری

شعر سعدی در مورد خدمت به خلق

بــنى آدم اعـضــاى یـکــدیگــرنــد

کـه در آفــرینــش ز یــک گـوهرند

چـو عــضــوى بــه درد آورد روزگــار

دگــر عـضـوهــا را نـمانــد قــرار

شعر حافظ در مورد خدمت به خلق

تــو کــز محنـت دیــگران بــى غمى

نــشـایــد کــه نــامـت نهند آدمى

شعر شیخ بهایی در مورد خدمت به خلق

بـه بـازوان تـوانـا و فـتوّت سـر دسـت

خطا است پنجه‌ی مسکین ناتوان بشکست

نـتـرسد آنـکـه بـر افتـادگان نبخشاید؟   

کـه گـر ز پاى در آید، کسش نگیرد دست

شعر در مورد خدمت به خلق خدا

بیـنـوا را

از سر سفـره‌ی خـود دور مـکـن

بهر یک لقمه‌ی نان تلـخ

مگر شـور مـکـن

اشعار در مورد خدمت به خلق

ببخش مال و مترس

از کمی که هر چه دهی

جـزای آن بـه یـکـی ده

ز دادگــر یــابـی

اشعار زیبا در مورد خدمت به خلق

درخــت کـرم هــر کـجـا بـیـخ کـنـد

گـذشـت از فـلـک شـاخ و بـالای او

گـر امــیـد داری کــز او بــرخــوری

بـه مـنّـت مـــنـه ارّه بـــر پــای او

شعری درباره خدمت به خلق

بـه گیـتـی ز بخـشـش بــود مـرد بـِه

تـو گـر گـنـج داری ببـخـش و مَـنِـه

بـر ارزانـیــان گـنــج بــستـه مــدار

ببـخـشـای بـر مــرد پــرهـیـزکــار

شعر در مورد خدمت به خلق

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد شطرنج

شعر در مورد سفید شدن مو

شعر در مورد دعا

شعر در مورد پنجشنبه

شعر در مورد جمعه

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد خدمت صادقانه

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

شعر در مورد خدمت صادقانه

شعر در مورد خدمت صادقانه ,شعر درباره خدمت صادقانه,شعر برای خدمت صادقانه,شعر در باره خدمت صادقانه,شعر با خدمت صادقانه,شعر درمورد خدمت صادقانه,شعر با کلمه خدمت صادقانه,شعر با کلمه ی خدمت صادقانه,شعری در مورد خدمت صادقانه,شعری درباره خدمت صادقانه,شعر درباره ی خدمت صادقانه,شعر کودکانه در مورد خدمت صادقانه,شعر مفهومی در مورد خدمت صادقانه,شعرهای کودکانه در مورد خدمت صادقانه

شعر در مورد خدمت صادقانه

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خدمت صادقانه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

همه روز روزه بودن ،  همه شب نماز کردن 

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

زمدینه تا به مکه،  سر و پا برهنه رفتن 

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابد ، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی، همه احتراز کردن

شعر در مورد خدمت صادقانه

شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش ، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ یک را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی نا امیدی ، در بسته باز کردن

شعر درباره خدمت صادقانه

دستی که کمک می کند،

از دستانی که برای دعا بالا می روند

مقدس تر است

شعر برای خدمت صادقانه

سعیم این است

که در آتش اندیشه چو عود

خویشتنِ سوخته ام

تا به جهان بو برود

شعر در باره خدمت صادقانه

بندگی یعنی

در کوچه پس کوچه های زندگی

دست کسی را بگیری…!

شعر با خدمت صادقانه

اگر نفع کس

در نهاد تو نیست

چنین گوهر و سنگ خارا

یکی است

شعر درمورد خدمت صادقانه

اَلا گر طلبکار اهل دلی

ز خدمت مکن یک زمان غافلی

به حال دل خستگان درنگر

که روزی تو دلخسته باشی مگر

درون فروماندگان شاد کن

ز روز فروماندگی یاد کن

شعر با کلمه خدمت صادقانه

چو غنچه

گرچه فروبستگی است

کار جهان

تو همچو باد بهاری

گِره گشا می باش

شعر با کلمه ی خدمت صادقانه

گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد

وقتی دستی را به یاری می گیری،

بدان که دست دیگرت در دست خداست…

شعری در مورد خدمت صادقانه

تیره روزان جهان را

به چراغی دریاب

که پس از مرگ

ترا شمع مزاری باشد

شعری درباره خدمت صادقانه

بخشندگی ،

انتشار بوی خوش بنفشه بر ته کفشی است

که لگدمالش کرده است .

شعر درباره ی خدمت صادقانه

خرّم آن کس

که در این محنت گاه

خاطری را

سبب تسکین است

شعر کودکانه در مورد خدمت صادقانه

سحر دیدم درخت ارغوانی

کشیده سر به بام خسته جانی

به گوش ارغوان، آهسته گفتم

بهارت خوش که فکر دیگرانی

شعر مفهومی در مورد خدمت صادقانه

یکی خار پای یتیمی بِکَند

به خواب اندرش دید صدر خُجَند

همی گفت و در روضه ها می چمید

کز آن خار بر من چه گل ها دمید

شعرهای کودکانه در مورد خدمت صادقانه

شود جهان

لب پر خنده ای

اگر مردم کنند دست یکی

در گره گشایی هم

شعر در مورد خدمت صادقانه

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد داعش

شعر در مورد خورشید

شعر در مورد ذوق

شعر در مورد آرزو

شعر در مورد دل

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد زادگاه

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

شعر در مورد زادگاه

شعر در مورد زادگاه ,شعر در مورد زادگاهم,شعری در مورد زادگاه,شعر درباره زادگاه,شعر زیبا در مورد زادگاه,شعر درباره زادگاهم,شعر در مورد زادگاه من,شعری درباره زادگاه,شعر درباره وطن,شعر درباره وطن افغانستان,شعر درباره وطن دوستی,شعر درباره وطن ایران,شعر درباره وطن من ایران,شعر درباره وطن پرستی,شعر زیبا در مورد وطن,شعر زیبا در مورد وطن دوستی

شعر در مورد زادگاه

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زادگاه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

به خاطر ۳چیز هیچگاه کسی رو مسخره نکن

: ۱_چهره ۲_والدین. ۳_زادگاه.

چون انسان هیچگاه حق انتخابی در مورد انها ندارد.

شعر در مورد زادگاه

زادگاهم شهریست کوهستانی

شهری که چشم مردمانش هر صبح به قله ی کوهی می افتد

که در آسمان شهر با رقص نوری ضعیف از خورشید

ویا با تکه ای ابر و مه یکه تازی میکند برای خودش…

به خیال خودش آسمان فقط برای اوست!

شعر در مورد زادگاهم

از دیاری می آیم که هرچند ،

زخم تازش های هزاران ساله ای بر تنش نشانده شده،

هرگز کمر خم نکرده است.

از دیاری می آیم که زادگاه بزرگ مردانی است

که تاریخ نامشان را هرگز از یاد نخواهد برد.

من اهل ایرانـــــ♥ـــــم…

شعری در مورد زادگاه

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد؟

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی‎ست

تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

شعر درباره زادگاه

و مرزهای وطنم

از عطرِ نفس‌های تو آغاز می‌شود!

از خانه بیرون بیا تا خلاصم کنی

از تبعید در شهری

که زادگاهِ من است

شعر زیبا در مورد زادگاه

نمیخواهم بدانم

زاد روزت را

زادگاهت را

کودکیهایت

و نورسیدگیت را

که تو زنی

از سلسله ی گلهایی

و من اجازه ندارم

در تاریخ یک گل دخالت کنم.

شعر درباره زادگاهم

من

بوسه زندگی بخش و جاودانه شدن

را همینجا به تو خواهم داد

تو به اندازه زادگاه من زیبایی

زیبا بمان

شعر در مورد زادگاه من

کدامین ابلیس تو را

اینچنین

به گفتن نه وسوسه می کند ؟

یا اگر خود فرشته ییست

از دام کدام اهرمنت

بدین گونه هشدار می دهد ؟

تردیدی است این ؟

یا خود گام صدای بازپسین قدم هاست

که غربت را به جانب زادگاه آشنائی

فرود می آئی ؟

شعری درباره زادگاه

نگفتندش چو بیرون می کشاند

از زادگاهش سر که آنجا آتش و دود است

نگفتندش : زبان شعله می لیسد پر پاک جوانت را

همه درهای قصر قصه های شاد مسدود است

شعر درباره وطن

این است آن بهشت که می جستم؟

این بقعه ی خرابه گرد آلود ؟

زرینه گاهواره ی من اینجاست ؟

دیرینه زادگاه من اینجا بود ؟

شعر درباره وطن افغانستان

مرغکان سست بال جستجوگر

هر یکی جویای سلک گوهر تاریخ

ماهیان رنگی و چالاک و شاد آرزوها

بطن هر یک مدفن انگشتر سبز نبوت

بطن هر یک زادگاه یونسی ،

هستی کمین بعثت او

شعر درباره وطن دوستی

ای بهشت خاطر ای زادگاه من

باز آمدم به سوی تن زان دور دورها

زانجا که صبح می شکفد خسته و ملول

زانجا که ماه در افق زرد گونه اش

شعر درباره وطن ایران

جای ما این زادگاه خاک نیست

شهر شیرین تو از این تاک نیست

تا وصال اصل ما ندید به دست

در دل ما این غم و اندوه هست

ما وطن را پشت سر بگذاشتیم

کلبه ی غم را وطن انگاشتیم

شعر درباره وطن من ایران

کافی نبود و نیست هزاران هزار سال

تا بازگو کند

آن لحظه ی گریخته ی جاودانه را

آن لحظه را که تنتگ در آغوشم آمدی

آن لحظه را که تنگ در آغوشت آمدم

در باغ شهر ما

در نور بامداد زمستان شهر ما

شهری که زادگاه من و زادگاه توست

شعر درباره وطن پرستی

جوی بزرگ دهکده ی زادگاه من

کز کوچه های خاکی و خاموش

می گذشت

آبی به روشنایی باران داشت

شعر در مورد زادگاه

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد ذاکر امام حسین

شعر در مورد زندان

شعر در مورد رودخانه

شعر در مورد رخ یار

شعر در مورد زخم زبان

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد رد پا

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

شعر در مورد رد پا

شعر در مورد رد پا ,شعر در مورد رد پا در برف,شعر در مورد رد پای عشق,شعر درباره رد پا,شعری در مورد رد پا,ردپا شعر,دانلود شعر ردپا مسعود درویش,شعر ردپا صادق,شعر ردپا در برف,شعردرمورد ردپا,شعرنو ردپا,ردپا متن شعر,متن شعر ردپا حسین ابلیس,دانلود شعر ردپا,شعر رد پای احساس,شعر رد پای احساس سهراب سپهری,شعر رد پای تو

شعر در مورد رد پا

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد رد پا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

کاش بیایی

تمام زخم های پریشانم را

با صبر و اشتیاق آغوشت شانه کنی!

اصلا تو بیا

من تمام خودم را

می بافم به رد پای تو…

شعر در مورد رد پا

آنکه دوستش داشتم

پرنده ای بود

بر شیار گونه هایش رد پای آسمانی

رو به جایی که خود هم نمی دانست خودنمایی می کرد!

و من خود را به ندیدن می زدم!

شعر در مورد رد پا در برف

دنیا کوچکتر از آن است

که گم شده‌ای را در آن یافته باشی

هیچ کس اینجا گم نمی‌شود

آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند

چمدانشان را می‌بندند

و ناپدید می‌شوند

یکی در مه

یکی در غبار

یکی در باران

یکی در باد

و بی رحم ترینشان در برف

آنچه به جا می‌ماند

رد پائی است

و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند

مثل نسیم سحر

پرده‌های اتاقت را

شعر در مورد رد پای عشق

آغوشت را پُر کن از رد پا های من،

پیاده رو ها دنبالت راه نروند،

آرشه ی تمام ویلون ها را

روی گلوی من بگذار

تا گنجشک های حنجره ام

برای خواندن نام ات لُکنت نداشته باشند

شعر درباره رد پا

آه!

خدا نکند

که رد پایت بر ساحل محو شود

و پلکانت در خلا پرپر زنند!

حتی ثانیه ای ترکم نکن، دلبندترین!

شعری در مورد رد پا

پیدایم کن از رد پای کلمات

جلوی سینما، توی پاک، انتهای خیابانی دراز

خیابانی دراز

دیروزی دراز

روزی دراز

رازم چه بود؟

سایه ام کجاست؟

ردپا شعر

ردپایی بر برف

به کجا رفته است

آیا باز می گردد

از همین راه

دانلود شعر ردپا مسعود درویش

رد پای خاطرات مرا

ببر با خود تا اولین دوستت دارم

کمک کن بی تو نمانم

من در تک تک غروب ها

من در

تک تک باران ها

من در

غرور درد

بارها تو را تجربه کرده ام

کمک کن ثانیه ها را بی تو رج نکنم

شعر ردپا صادق

چشم هایم را می بستم و

می شمردم تا صد

برو

قایم شو

تو را از رد پاهایت بر ساحل

و از مسیر نگاه لاک پشت ها

پیدا می کردم

شعر ردپا در برف

خون

تپش

زندگی یعنی تو

آن‌چه را باید می‌فهمیدم

فهمیدم

ماه

زیباتر از همیشه می‌تابد

دیگر دنبالت نخواهم گشت

رد پای تو به قلبم می‌رسد

شعردرمورد ردپا

روزی می آید

ناگهان روزی می آید

که سنگینی ردپاهایم را

در درونت حس کنی

شعرنو ردپا

ما دست کم ، یک کوچه با هم رد پا داریم

یادی اگر از پرسه های با مَنَت کردی

دریا بیا ، آغوش شهر ساحلی باز است

ساحل نمیداند چه با پاروزنت کردی

ردپا متن شعر

متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی

از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت !!

یک رد ِ پا که سهم ِ من از بی نشانی است!

از رد ِ خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت

متن شعر ردپا حسین ابلیس

رد قدم رهگذران مانده به قلبم 

دفترچه ی صدبرگ چنارم، جه بگویم؟

چشمم به زمین خشک تر از ریشه ی من شد

! از وعده ی هر سال بهارم چه بگویم؟

دانلود شعر ردپا

چشم من در پی مهرتو چو دریاست رفیق…

لذت عشق به این غصه و غم هاست رفیق…

رد پایت که نشسته به قلبم ای یار…

ازنشان تو دلم واله و شیداست رفیق…

شعر در مورد رد پا

بیشتر بخوانید :

اشعار فاضل نظری

اشعار نزار قبانی

اشعار ناظم حکمت

اشعار شهاب مقربین

اشعار مژگان عباسلو

  • واعظ داوودی

گلچین زیباترین شعر در مورد قدم زدن

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ ب.ظ

شعر در مورد قدم زدن

شعر در مورد قدم زدن ,شعر در مورد قدم زدن زیر باران,شعری در مورد قدم زدن,شعر در مورد قدم زدن در پاییز,شعر نو درباره قدم زدن,شعر کوتاه در مورد قدم زدن,شعر در مورد تنهایی قدم زدن,شعر در مورد تنها قدم زدن,شعر درباره قدم زدن زیر باران,شعر زیبا درباره قدم زدن,شعر کوتاه درباره قدم زدن,شعر درباره تنها قدم زدن,شعر قدم زدن,شعر قدم زدن در پاییز,شعر قدم زدن زیر بارون

شعر در مورد قدم زدن

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد قدم زدن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

طوفان نبودنت تنم را می تکاند

و من کوچه های بی تو بودن را

دست در دست خیالت قدم می زنم!

شعر در مورد قدم زدن

 وقتی قدم به زندگی

من گذاشتی

همه چیز تغییر کرد.

شعر در مورد قدم زدن زیر باران

هستی من!

این بار که راه بیفتیم،

دستهای هم را می گیریم،

قدمهایمان را یکی می کنیم،

و از زیبایی های مسیر لذت می بریم:

از رقص بیدهای مجنون در نوازش نسیم،

از آوای آب در ستایش صبح،

از بیقراری گنجشکها در هجوم سحر

شعری در مورد قدم زدن

بگو چگونه وابسته ی بودنت نباشم

که اینگونه زندگی ام را با من قدم می زنی

و خنده ات را بیخ گوشم جا می گذاری

شعر در مورد قدم زدن در پاییز

همین که می گویی “می روم”

وُ شبیهِ آمدنت قدم بر می داری، خوب است.

همین روزگاری که تو در حاشیه اش،

پرُ رنگتر از متنِ زندگی هستی، خوب است

شعر نو درباره قدم زدن

دوستت دارم

با خاطره ای که هرگز به خاطرم نیست

با قدم هایی که هنوز

قدم های تندِ نخستین دیدار است

با بوسه ای که هنوز

نخستین بوسه است

و دست هایی که کودکانه

جای شعر و نوازش را اشتباه می گیرند…

شعر کوتاه در مورد قدم زدن

قدم زدن در این شب گرم

حالت را خوب می کند ..

گل من!

گاهی نفس عمیق بکش و

نگذار تنم از حسودی بمیرد ..

شعر در مورد تنهایی قدم زدن

چه شب های درازی

اشک در هاون اندوه کوبیدم!

نخوابیدنم را

به پایِ قدم های نیامده ات بگذار

و خط عمیق پیشانی ام را

به حساب سرنوشت.

شعر در مورد تنها قدم زدن

بیا هم را دوست داشته باشیم….

هنوز خیابان های زیادی هست

که باید باهم قدم بزنیم و

شعرهای زیادی مانده که نخوانده ایم…

شعر درباره قدم زدن زیر باران

دلتنگی آدم را به خیابان می کشد

دلتنگم!

و مردم نمی فهمند

قدم زدن -گاهی

از گریه کردن غم انگیز تر است!

شعر زیبا درباره قدم زدن

به هوا نیازمندم

به کمی هوای تازه

به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا

به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد

به کمی قدم زدن کنار این دل

شعر کوتاه درباره قدم زدن

باران که می بارد

دوباره شاعر می شوم

می توانم برایت شعری بگویم

از تمام حرفهایی که نمی زنم

از جاده هایی که

بی تو  قدم زدم

از پنجره هایی که از آن ندیدمت

از روزهایی که بی تو هدر شدند..

شعر درباره تنها قدم زدن

دست های نداشته ات را می گیرم

و به خیابان می‌روم، قرارمان همین بود، مگر نه؟

تو آن سوی شهر من این سوی شهر

، قدم بزنیم روی خیالِ هم.

بس که ممنوع است این عشق،

از بهشت که هیچ، از دنیا هم رانده می شویم.

شعر قدم زدن

در من

دیوانه ای جا مانده

که دست از

دوست داشتنت بر نمی‌دارد!

با تو قدم می‌زند

حرف می‌زند

می‌خندد

شعر می‌خواند

قهوه می‌خورد

فقط نمی‌تواند

در آغوش بگیردت

به گمانم

همین بی آغوشی

او را

خواهد کشت

شعر قدم زدن در پاییز

چقدر صدای آمدنِ پاییز

شبیه صدای قدم های تو بود

ملتهب، مرموز، دوست داشتنی…

چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست

نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف!

شعر در مورد قدم زدن

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد کابل

شعر در مورد بی خوابی

شعر در مورد حق الناس

شعر در مورد خودم

اشعار محمد علی بهمنی

  • واعظ داوودی